مبارزه و راه عمل در جهان


مبارزه و راه عمل در جهان

نگاهی به سروده حماسی باگاواد گیتا در هند

گاندی در اوج مبارزه خود در سال 1925 با اشاره به یکی از ژرف ترین سروده های حماسی تاریخ هند با نام باگاوادگیتا Bhagavad Gita (به معنای سروده خداوند) که در یکی از کهن ترین آثار حماسی هند باستان مهاباراتا Mahabharata (سروده شده 600 سال پیش از میلاد) که طولانی ترین سروده جهان است روایت شده است و تاثیر ژرف این سروده حماسی بر خود چنین نوشت:

"لحظاتی در این مبارزه فرا می رسد که تردید تمام وجود مرا در بر می گیرد. لحظاتی که ناامیدی در چشمانم خیره می شود و من حتی کورسویی از امید در افق تلاشهای خود نمی بینم. در چنین لحظاتی من به سروده گیتا روی می آورم و در سطور آن آرامش از دست رفته خود را جستجو می کنم و تنها لحظاتی بعد در اوج اندوه سنگین تلخ ترین تراژدی های زندگی، با کلمات جادویی گیتا لبخند به صورت من باز می گردد.

زندگی و مبارزه من سرشار از تراژدی هایی بوده است که اگر زخمهای آنها بر وجود من التیام یافته اند و من از رفتن بازنایستاده ام تمام این نیرو را من از سروده گیتا گرفته ام.

باگاواد گیتا بشارت جاودانه تسلیم نشدن نیروهای روشنایی جهان به قدرت و تسلط تاریکی است."   

این اثر معنوی و حماسی بسیار کهن و کمتر شناخته شده در ایران امروز که قدمت آن را تا دوران ودایی اقوام هندو و ایرانی می توان ره گرفت یادگاری باشکوه از اندیشه ای است که بی عملی و تردید را در جهانی که نیروهای بی زمان روشنایی و تاریکی در آن در نبردی ازلی قرار دارند رد می کند.

رویکردی سرشار از روح مبارزه به زندگی انسانی که می توان تجسم را در اندیشه ایرانی و در نبرد کیهانی هورمزد و اهریمن و نقش انسان در این نبرد بازشناسی کرد.

تاثیر عمیق اندیشه نهفته در این سروده حماسی بر گاندی و جنبش مبارزه عاری از خشونت او و تاثیر شخص گاندی و شیوه مبارزه او بر سایر مبارزان اصلاحات اجتماعی در سراسر جهان در قرن گذشته را می توان بیانگر قدرت جادویی و بی زمان نیروی نامیرای اندیشه بر شکل گیری تاریخ بشری دانست.

تاریخی که در آن سروده ای به قدمت چند هزار سال هنوز با گذشت قرنها و هزاره ها می تواند بر شکل گیری تاریخ موثر واقع شود.

از لوترکینگ  تا جیمز لاوسن در امریکا و تا نلسون ماندلا و مبارزه او بر ضد آپارتاید، تاثیر گاندی را بر احیا روح مبارزه و تسلیم نشدن به غلبه آشکار تاریکی بر جهان می توان به روشنی دید تا آنجا که مارتین لوتر کینگ Martin Luther King Jr زمانی گفت که اگر مسیح راه را به ما نشان داد، این گاندی بود که شیوه مبارزه کردن را به ما آموخت.

جالب است بدانیم که هنری دیوید تورو Henry David Thoreau فیلسوف و نویسنده امریکایی نیز حدود یکصد و هفتاد سال پیش ، نافرمانی مدنی را به عنوان روش مبارزه با پرزیدنت پالک James K. Polk پیش که شخصیتی خشونت طلب و جنگ طلب بود را عملی الهام گرفته از سروده کهن باگاواگیتا معرفی کرد.

ولی چه چیز در این سروده باستانی است که اینچنین تردید در مبارزه را از گاندی می زداید و او را از بی عملی به میدان مبارزه فرا می خواند؟

این سوال بسیار مهمی است به ویژه با درک این حقیقت که اندیشه حاکم بر شبه قاره هند از جهان وداها تا گاندی از اساس بر سه اصل "دارما (سنت و وظیفه این جهانی)، کارما (بازتاب و نتیجه عمل در جهان) و موکشا (آزادی نهایی از چرخه زندگی/ سمسارا)" استوار است که تنها در آیینهای مختلف شبه قاره تفسیری متفاوت می یابند.

پرهیز از خشونت که محور اصلی اصل بنیادین "کارما"ست ، چنان در اندیشه تاریخی هند نیرومند بوده است که تفسیر این اصل به پرهیز از هرگونه عمل و توصیه به کناره گیری از جهان برای پرهیز از کارمای عمل خود، بینش غالب بر عرفانها و شیوه زندگی در شبه قاره را برای هزاران سال شکل داده است.

اندیشه ای که به طور مثال در جِینیزم Jainism تفسیری مطلق می یابد آنگونه که بالاترین رهایی پیروان آن "روزه مرگ" و پرهیز از خوردن هر غذایی برای پرهیز از آزار سایر جانداران حتی آزار گیاهان است.

در اندیشه هندی که بالاترین رهایی، بی توجهی به جهان و بالاترین بیداری، بدل شدن به سالکی عریان و بی خانمان است، اندیشه ای که انسان را به مبارزه در عرصه جهان با وجود ابتلا به تردیدها و تعارضات بنیادین فرا میخواند شکلی از آنومالی و گسست از سنت فکری رایج فرهنگ عمومی است.  

در داستانی که "باگاوادگیتا" روایت گر آن است لحظه ای فرا می رسد که شاهزاده ای به نام "آرجونا" سوار بر ارابه خود به میدانی می رسد که سوی دیگر آن نیروهای تاریکی و انسانهایی که به نیابت و برای غلبه این نیروها نبرد می کنند قرار دارند. آرجونا که قلبی پر از شفقت و ذهنی نیک اندیش و بیزار از نبرد دارد کمان خود را بر زمین می افکند و چنین سخن آغاز می کند:

"دستان و زانوان من می لرزد، دهانم از اضطراب خشک است و ذهنم مشوش. من از پذیرفتن نقش خود در این مبارزه بیزارم. من چگونه می توانم به نبردی بروم که حاصل آن آسیب دیدن و رنج دیگرانسانهاست؟ من جز احساس شفقت واندوه برای این مردمان در درون خود هیچ نمی یابم. من هیچ شکوهی در غلبه بر دیگران و آسیب رساندن به آنها نمی بینم. من قدرت و نانی را که به چنین رنجی آغشته باشد نمی خواهم. "   

تردید و پرهیز آرجونا برخاسته از ترس از مبارزه و زخم برداشتن و حتی کشته شدن و شکست خوردن خود او نیست بلکه چیزی که او را دچار تلاطم کرده است تعارض و تضاد ارزشهای درونی اوست و رنجی که دیگران حتی در صورت پیروزی او در این نبرد خواهند برد.

او در برابر انتخاب راهی است که از پیروز شدن در آن کمتر از شکست بیزار نیست!

او نخست با کمان خود به میدان نبرد آمده است زیرا می دانسته که اگر بی عملی پیشه کند تاریکی گامی بیشتر در سرنوشت و جهان او و مردمانش پیشروی خواهد کرد و سلطه خود را بر جهان خواهد گستراند و کنون که لحظه مبارزه فرا رسیده است دستانش می لرزد و ناتوان از برگرفتن کمان است زیرا او از جنگ و نتایج آن و آسیبی که هر دو سوی نبرد چه در پیروزی و چه در شکست می بینند آگاه است.  

آرجونا در این داستان نماد هر یک از ماست که در لحظاتی از زندگی خود را در برابر تصمیمی می بینیم که آرزو می کنیم تصمیم ما نبود. ناچار به مبارزه در میدان نبردی می شویم که از آن بیزاریم و انتخابی را باید برگزینیم که ارزشهای درونی ما را دچار تعارض می سازد.

چنین لحظه ای تنها در زندگی یک سرباز و یک مبارز اجتماعی فرا نمی رسد بلکه هر یک از ما در هر لحظه از زندگی خود ممکن است در برابر تصمیمی کوچک و یا بزرگ قرار گیریم که ما را از درون دچار تعارضی عمیق می سازد.

جوانی که باید میان ماندن در کنار پدر و مادر پیر خود و ادامه تحصیل در شهری دیگر یکی را برگزیند، زن جوانی که باید میان ادامه زندگی در خشونت خانگی و مواجه ساختن فرزندانش با رنج طلاق و جدایی پدر و مادر یکی را انتخاب کند، کارمندی که باید میان نپذیرفتن دستوری غیر اخلاقی و قانونی از سوی مافوق خود و گرسنه ماندن فرزندانش یکی را برگزیند و هزاران مثال دیگر که تصمیم ما برای مبارزه با بهای رنج دیگرانی همراه می شود که ممکن است گناهکار و یا بی گناه عمیقا از نتایج تصمیم ما آسیب ببینند. کسانی که گاهی با تمام قلب دوستشان داریم.

کدام از ماست که در لحظاتی از زندگی خود آرزو نکرده باشد که ای کاش میشد تصمیمهای زندگی به سادگی انتخابی روشن میان درست و نادرست بودند و نتایج آنها به خود آن تصمیم محدود می ماند.

ولی حقیقت زندگی جز این است. ما همواره با نتایج انتخابهای خود در تلاطمیم و اگر با خود صادق باشیم نمی توانیم در آینه بنگریم و چهره همه آنهایی را که با تصمیمهای خود دچار رنج ساخته ایم به یاد نیاوریم و در دل از آنچه که انجام داده ایم و یا باید انجام دهیم نلرزیم. از همین روست که بسیاری از ما سر خم می کنیم. اجازه می دهیم خود آسیب ببینیم تا هیچ کس دیگری رنج نکشد ولی حقیقت این است که حتی این بی عملی و تصمیم ما نیز عملی است که نتایج آن را گاهی می بینیم و گاهی نمی بینیم که اگر می دیدیم شاید تا پایان عمر کابوس رهایمان نمی کرد.

آرجونا در میدان نبرد کمان خود را بر زمین می افکند و در این لحظه بزرگترین جادوی این حماسه اتفاق می افتد. آن کس که ارابه او را تا میدان جنگ رانده است کریشنا Krishna تجسم زمینی و زمان و مکان یافته ویشنو Vishnu خداوند نگاهدار نظم ازلی و ابدی جهان و حقیقت پایانی آن است.

کریشنا کمان آرجونا را بر می گیرد و آن را به او باز می گرداند و مکالمه ای شگقت بین این دو آغاز می شود که سرشار از خردی ژرف است که من تنها به گزیده ای از آن اشاره می کنم.

کریشنا خطاب به آرجونا می گوید که ضعف از دل بزدا و این کمان را برگیر و به میدان نبرد درآ برای پیروزی.

فرازهایی از سخنان کریشنا به عنوان تجسم این جهانی والاترین حقیقت جهان و نظم حاکم بر هستی خطاب به آرجونا برای غلبه بر تردید عمیقش در مبارزه برای تعارض ارشهایی که قلبا به آنها پایبند است چنین است:

  • بی عملی خود عمل است و برای گریز از کارما (نتیجه عمل در جهان) نمی توان در بی عملی پناه گرفت. عمل نکردن ما زمانی که باید عمل کنیم نیز خود به نتایجی منتهی می شود که میتواند آسیب به دیگران و رنج در جهان را گسترش دهد و ما در برابر عمل نکردن خود نیز مسئول خواهیم بود.
  • تمام حیات موقت انسانها در برابر نظم و حقیقت جهان لحظه ای گذرا بیش نیست. محدودیت اندیشه و احساسات ما و محدودیت ما در زمان و مکان باعث می شود که قضاوتی نادرست از تاثیر عمل و بی عملی خود داشته باشیم. از همین رو کریشنا به آرجونا می گوید به من بنگر و رو به سوی من بایست و نه تسلیم بر احساسات گذرا و منطق محدود خود.
  • آنچه کارما و نتایج منفی عمل را پدید می آورد نه خود عمل که احساسات و انگیزه های نادرستی است که به اعمال ما متصل است. کریشنا به آرجونا می گوید که اگر او کمان خود را به قصد طلب قدرت، نفرت و رنجیدگی و یا خشم برگیرد بدون شک کارمای عمل او را تا پایان تعقیب خواهد کرد ولی اگر کمان را برای ایستادن در مسیر راستی بر گیرد ذات خداوندی درون او که در آیینهای کهن هند آتمن Atman (خویشتن خویش خداوندی در درون انسان) با نور نخستین و جاودانه جهان یعنی برهمن Brahman همسو می شود و این نه او بلکه برهمن خواهد بود که به میدان نبرد می رود و آنجا که برهمن هست همه چیز اوست ائست که کمان را بر می گیرد و اوست که تیر را می افکند و اوست که تیر را بر جان خویش می پذیرد.

آنکس که مبارز نیست تنها به دو قصد دست به عمل می زند: پرهیز از رنج یا کسب لذت. جهان در منظر او تنها بخشنده این دوست و درک او از اخلاق نیز تنها در ساختار برکت و نفرین تحقق می یابد. آنچه او پرهیز و اخلاق می نامد تنها نقابی بر خودبزرگ بینی اوست تا خود او از آنکه که هست به هراس نیفتد.

و مبارز جهان را از دریچه برکت و نفرین نمی نگرد و آنچه عمل او را رقم می زند جستجوی لذت و رنج نیست بلکه عمل برای عمل است. او عاری از خود بزرگ بینی است و می داند آنچه در مسیر راستی است در نهایت جز راستی رقم نخواهد زد. آنکس که مبارز نیست دست به عمل نمی زند و با قلب خود در آنچه می کند حضور ندارد ولی در عمل خود نیز مسئولیت آنچه را برگزیده نمی پذیرد و مبارز پیوسته با تواضع مسئولیت آنچه را انجام می دهد می پذیرد.

مبارز در لحظه عمل دست به عمل می زند. در گاه رفتن می رود و به گاه ماندن می ماند و در گاه نبرد کمان خود را بر زمین نمی نهد و آنچه را باید انجام شود بی لرزش انجام می دهد بی آنکه در قلب خود رنجش، خشم و یا حسرت را به احساس غالب بدل سازد. او بی عملی و تردید را در جهانی که نیروهای بی زمان روشنایی و تاریکی در آن در نبردی ازلی قرار دارند رد می کند.

آیدین آرتا

5 1 vote
Article Rating

اشتراک
Notify of
guest

1 Comment
قدیمترین
جدیدترین بیشترین امتیاز
Inline Feedbacks
View all comments
Mehdi
Mehdi
4 years ago

سلام ، بسیار مفتخرم که با فرزانش آشنا شدم ، این مطلب تئوری عمیق زرتشت را و نحوه ی جبهه گیری به آن را در عمق
ذهن برایم روشن ساخت و چه
.زیبا کارما هم تمیز داده شد
شاهکار بود ، سپاس



1
0
Would love your thoughts, please comment.x