گاهی به رنجهای زندگی و تاریکی های دنیا نگاه می کنم و فکر می کنم تمام این رنج و تاریکی که پیش روی ماست، زهر خندی به همه آن چیزی است که می توانیم باشیم ولی نیستیم!
پس کوچه های تاریک و پلید شهرها و فقر و بی عدالتی در جهان باقی خواهد ماند تا پس کوچه های تاریک قلبهای ما و فقر و تاریکی ذهنهای ما و خشم و رنجیدگی روح ما باقی است ؛ و جنون جنایت باقی خواهد ماند تا ما نبینیم تاریکی درون خود را و تاریکی را تنها در دیگران و بیرون جستجو کنیم.
هر جنگی در جهان بیرون نتیجه نبردی است که در درون ما ناتمام مانده است.
میان شکوه انسان بودن و وحشت انسان بودن آزادیم انتخاب کنیم و بی انتخابی ما، انسان را به خطرناک ترین موجودی که می شناسیم تبدیل کرده است.
در مورد اینکه چقدر می توانیم پلیدی و رنج در جهان برای خود و دیگر موجودات پدید آوریم سوالی نیست! زیرا هم اکنون نیز در برابر چشمان ماست و انجام پذیرفته است؛ ولی این سوال که ما چه اندازه می توانیم با تکامل آگاهی خود جهانی بهتر را تحقق بخشیم همچنان بی پاسخ مانده است.
نسلهای بی شمار ما، چون ظرفیتهای تحقق نایافته به کام نیستی رفته اند و می روند و در هر نسلی تنها تعداد اندکی از ما صادقانه به کشف و تحقق خویشتن می پردازیم و همین اندک بارقه های آنچه می توانیم روزی در آینده باشیم را زنده نگاه داشته و تاریخ تکامل آگاهی را پیش می راند.
هر ساله در سراسر جهان صدها کتاب نوشته می شود و یا سمینارهایی برگزار می شود با عنوان "معنای انسان بودن چیست"! شگفت نیست که در این جهان غیر از ما هیچ موجودی، هیچ گل و کبوتری از معنای گل و کبوتر بودن خود نمی پرسد!
آیا این معمایی نیست که چرا در میان تمام موجودات ما تحقق نیافته ترین ظرفیت جهانیم؟ ما در حال شدن ترین موجودات در میان همه بودن های جهانیم ... و وقتی به خود می نگریم چیزی غریب تر از هوش در ماست که سرنوشت ما را رقم می زند: "آزادی انتخاب!"
ما در "شدن" خود آزادیم و می توانیم انتخاب کنیم تا تحقق یابیم و یا زندگی خود را تحقق نایافته به پایان بریم و هیچکس نمی داند اگر همه ما دست به انتخاب تحقق یافتن بزنیم چه رخ خواهد داد؟ زیرا هرگز جز اندکی از ما این راه را نپیموده ایم. آیا این همان انتخاب نیست که جهان در انتظارش ما را به آینده می برد.
تاریکی انتخاب نکردن و هراس انسان بودن در برابر ماست و آن را می بینیم ... هر روز در برابرمان ... چون یاد آوری تلخ شکوهی که می توانیم باشیم و نیستیم.
همه آن زشتی و رنجی که در جهان می بینیم حاصل زندگی نسلهای بیشمار از پدران و مادران ما در گذشته و همچنین خود ما در همین امروز است.
مایی که تحقق نایافته می میریم و تمام این رنجها و تاریکی را که حاصل هیچ چیز جز سوی تاریک هر یک از ما نیست در جهان از خود به یادگار می گذاریم.
هر انسانی که دست به سفر درون می زند و با گذر از تاریکی درون خود سوی روشن خویش را بیدار می سازد و برای تحقق "همه آن چیزی که می تواند باشد ولی نیست" با شهامت و صادقانه و آزاد می ایستد، سکون جهان و ستونهای تاریکی را به لرزه در می آورد.
هر بهشتی که در درون انسانی تحقق می یابد تصویر جهان و آگاهی را تکامل می بخشد و از سرانگشتان هر قلبی که دیگر دوزخی نیست شکوه انسانیت خواهد رویید.
آیدین آرتا
@AydinAreta
بینش تانترا، زیستن بدون محکوم ساختن زندگی -بخش دوم / آوازهای ساراها
بینش تانترا، زیستن بدون محکوم ساختن زندگی - بخش اول