وسوسه و فریب کیش شخصیت


وسوسه و فریب کیش شخصیت

کیش شخصیت پدیده‌ای است که در آن شخصی مدعی دانش خود را مرجع دانسته خود قرار می دهد و دیگران را به پیروی از خود فرا می خواند. رابطه ای مستقیم بین عدم تکامل فردیت مستقل مردمان یک جامعه و فراوانی این پدیده وجود دارد و تاریخ گذشته و امروز جامعه ما همواره گواهی بر تهدید فردیت توسط این پدیده ویرانگر آزادی و استقلال اندیشه فردی بوده است. کیش شخصیت یکی از بزرگترین دشمنان "یک نفر بودن" است.

یونگ معتقد بود زندگی ما را به سوی استقلال شخصیت و تکامل فردیت منحصر به فردمان فرا می خواند ولی بسیاری از ما از این فراخوان زندگی می گریزیم زیرا یا به دلیل ترس و یا به دلیل تنبلی از این ندای آزادی و استقلال وحشت داریم. این جمله ای مشهور از یونگ است که:
"مقایسه نکن، اندازه هم نگیر. راه هیچ کس شبیه راه منحصر به فرد تو نیست. پیمودن راههای دیگران تنها وسوسه است و فریب. تو باید راهی را در جهان بیرون تحقق بخشی و بپیمایی که از درون تو آغاز شده است. "
و یا در جایی دیگر می گوید "هر آنکس که به بیرون بنگرد رویا خواهد دید و هر آنکه به درون بنگرد بیدار خواهد شد".

یونگ معتقد بود آسیبی بزرگتر از پیروی از دیگران و "کیش شخصیت" برای تکامل شخصیت فردی Individuation وجود ندارد. جهان پر است از "ایسم" هایی که به نام انسانها ساخته شده است و تمام آنها آماده اند فردیت ما را در هم بشکنند تا از ما تجسم یافته تفکر انسانی دیگر را بسازند که خالی از فردیت منحصر به فرد ماست. در نوشته ی اخیرم "مفتش اعظم، مسیح و نیچه. حقیقی شدن یا ایمان به حقیقت" به این اشاره شد که آنچه اصل است چون قهرمانان زیستن است و نه به آنها باور داشتن و خود را پیرو آنان خواندن و این باور نیچه که تنها یک مسیحی وجود داشت و او همان بود که بر صلیب جان داد. دیگران تنها هراس از چون او زیستن را زیر نام باور به او پنهان می کنند.

شاگردان یونگ می دانستند که او تا چه اندازه از این که آنان خود را یونگی Jungian (روانشناسانی که پیرو اندیشه های یونگ هستند) بنامند بیزار بود. زمانی در پاسخ به سوالی درباره کسانی که به پیروی از او خود را "یونگی" می خواندند با لبخند به این پاسخ کوتاه بسنده کرد که "خدا را شکر می کنم که یونگ هستم و نه یک یونگی".

جیمز هیلمن James Hillman یکی از برجسته ترین شاگردان یونگ و از بنیانگذاران مکتب رواندرمانی کهن الگویی Archetypal Psychotherapy حدود هشت سال پیش و یکسال پیش از درگذشتش در سال 2011 در سخنرانی خویش با عنوان "کتاب قرمز: یونگ و عمیقا شخصی" The red book: Jung and profoundly personal که در بزرگداشت کارل یونگ و در سالگرد انتشار این کتاب صورت گرفت به زیبایی یکی از بنیادی ترین ایده های یونگ را مورد اشاره قرار می دهد.

او به این باور یونگ اشاره می کند که او همیشه اعتقاد داشت ما انسانها هرگز نباید اعتباری بیش از اندازه به خود بابت دانسته های خود بدهیم. او در جملاتی به یاد ماندنی چنین می گوید:

ما با قدرتهایی "زندگی می شویم" که وانمود می کنیم آنها را می فهمیم (اشاره ای به این باور یونگ که این ما نیستیم که نیروهای کهن شکل دهنده ایده ها را درک و تصاحب می کنیم و باورهای خود را شکل می دهیم بلکه این آنها هستند که وقتی به کهن الگوی انها وارد می شویم ما را تصاحب و در ما زندگی می کنند) ... و تمام آنچه یونگ در تمام زندگی خود تلاش کرد که بنویسد و روشن سازد تنها تلاش برای این بود که وانمود کند می فهمد، تلاش برای اینکه این نیروها را درک کند. ما همیشه با محدودیتهای بسیار ذهن و زبان خود در جنگیم در تلاش برای قدرتهایی که ما را زندگی می کنند ... "من/ خود" تنها یک افسانه است که من هرگز هیچ جا آن را ملاقات نکرده ام (تنها ایده ها هستند که وجود دارند) ... و درک این موضوع تصور ما از آنچه در زندگی در جریان است را دگرگون خواهد کرد ... ما با قدرتهایی زندگی می شویم که وانمود می کنیم انها را درک می کنیم.

هیلمن درست می گوید زیرا با رسیدن با این درک ما درخواهیم یافت که "ما باورها را نداریم انها ما را دارند" و "ما صاحب اندیشه ها نیستیم بلکه توسط آنها تصاحب می شویم". هر یک از ما اگر که در راه عشق به دانایی "فیلو+سوفیا" گام برداریم در سفر خود به سرزمین جاودان اندیشه هایی ورود می کنیم که ما انها را خلق نکرده ایم بلکه آنها بسیار کهن تر از ما هستند. ما به سرزمین جاودانه آنها ورود می کنیم و صدای آنها می شویم ولی ما خواهیم رفت و آنها خواهند ماند. درک این حقیقت برای هر فیلسوفی رهایی بخش است زیرا سبب می شود که زیاد به خود از برای باورهایمان و آنچه می دانیم اعتبار ندهیم. زیرا می دانیم که ما تنها مسافران وادی ایده ها هستیم و نه حاکمان این سرزمینها. تواضعی که سبب می شود به جای انکه انسانها را به خود بخوانیم به این باورها و اندیشیدن مستقل به انها بخوانیم.

این راه نه با ما آغاز شده است و نه با ما پایان می پذیرد. فراخواندن انسانها به "یک نفر بودن" دقیقا به معنای این است که "خود باشید" و در منزل کسی برای همیشه توقف نکنید. بشنوید و بیندیشید ولی در کسی و یا اندیشه ای برای همیشه توقف نکنید. از فلسفه و اندیشه ای که شما را پیرو خود می خواهد بپرهیزید و اگر مدعی دانشی را دیدید که از شما می خواهد پیروش باشید یا حتی در مورد این که پیروش باشید سکوتی از سر رضایت دارد در جهت مخالف بگریزید. فردیت خود را به هیچ کیش شخصیتی نفروشید که این معامله ای سراسر زیان است و بهای آن از دست دادن "خویشتن خویش".

آیدین آرتا

0 0 votes
Article Rating

اشتراک
Notify of
guest

0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments


0
Would love your thoughts, please comment.x