سه مغ به دیدار مسیح تازه متولد شده می روند
کلیسای سن آپولینار Sant’Apollinare شهر راون Ravenna ایتالیا- قرن 6 میلادی
یکی از داستانهای بسیار معروف و شناخته شده در ارتباط با تولد مسیح ، روایت انجیل متی است از “سه مجای/مجوس/مغ” Three wise men/ Three Magi است که ستاره تولد مسیح نجات دهنده را در آسمان دیدند و راهی طولانی را از شرق تا اورشلیم پیمودند تا مسیح تازه متولد شده را بیابند و هدایای خود را تقدیم او دارند. آنها با “هرود” حاکم رومی اورشلیم ملاقات می کنند و پیشگویی خود را بر او بازگو می کنند و از او می خواهند تا به آنها بگوید این پادشاه نجات دهنده جهان که از میان یهودیان برمی خیزد کجا زندگی می کند.
هرود با شنیدن داستان شگفت انگیز آنها کاهنان یهود را احضار می کند و از آنها می پرسد مسیح شما در کجای این سرزمین ظهور خواهد کرد و آنها می گویند مطابق پیشگویی ها، محل تولد او بیت اللحم Bethlehem خواهد بود. هرود از مغ ها می خواهد که به سوی بیت اللحم حرکت کنند و اگر کودک را یافتند به او اطلاع دهند تا او نیز به کودک ایمان آورده و او را گرامی دارد. آن سه مجای Magi (مغ) به بیت اللحم می روند و مسیح را اندکی پس از میلادش می یابند و هدایای خود را تقدیم او می دارند ولی بر اساس الهامی که بر آنها آشکار می گردد محل تولد و کودک را به هرود معرفی نمی کنند و از راهی که آمده اند به سوی شرق باز می گردند.
این ملاقات که آن را با عنوان ستایش مسیح توسط مجای/ مغ ها “Adoration of the magi” می شناسند، ملاقاتی بسیار مهم و یکی از نشانگان برگزیده شدن مسیح نزد مسیحیان است و هر سال اندکی پیش از کریسمس و میلاد مسیح، داستان ملاقات این سه مغ در کلیساها نقل می شود و مجسمه هایی برای نمایش این داستان در معرض دید عموم قرار می گیرد.
در میان انجیلهای چهارگانه ”Canonical gospels” ، انجیل متی “Gospel of Mattew” تنها انجیلی است که به جزئیات تولد، تعمید، مرگ و رستاخیز عیسی مسیح پرداخته است که داستان این ملاقات نیز در این انجیل شرح داده شده است. توافق عمومی بر این است که این انجیل تقریبا در اواخر قرن اول میلادی جمع آوری شده است و قدیمی ترین انجیل بین چهار انجیل است اگرچه در این که براستی متیو “Mattew” یکی از حواریون عیسی مسیح آن را نوشته باشد تردیدهایی وجود دارد. این انجیل به دلیل حالت شعرگونه و روانی متن و داستانهای آن بسیار در میان مسیحیان محبوب است.
داستان این سه ملاقات کننده مسیح در زمان تولد او در انجیل متی با نام “The Magi” (مغ ها) روایت گردیده است ولی بعدها به دلایلی شاید به عمد و یا به دلیل غریبه بودن واژه “The Magi” “مجای/مغ” برای خواننده عام، داستان این سه مغ نام های دیگری در نزد عموم یافت که از جمله معروفترین این نامها عنوان “سه مرد دانای شرقی” (Three wise men) و یا سه پادشاه از شرق Three kings from east است که عنوان نخست شایع ترین عنوان برای روایت این داستان در دنیای امروز مسیحی است، اگرچه هنوز هم در تمامی منابع از جمله صفحه ویکیپدیای مربوط به واژه مجای Magi این را می بینیم که ریشه ایرانی و احتمالا زرتشتی این واژه در همان ابتدای جستار مورد توجه قرار گرفته است و نخستین اشاره به واژه مغ را مربوط به کتیه بیستون و داریوش کبیر می داند.
امروزه در جشنهای کریسمس و تولد عیسی مسیح این داستان نیز به عنوان بخشی از سنتهای مرتبط با تولد مسیح جشن گرفته می شود. که در زیر می توانید تصاویری از مراسم مرتبط با این داستان را ببینید.
همانطور که دیده می شود در اغلب این بازسازی ها این سه نفر به صورت سه مرد در لباس عربی، سه پادشاه و یا سه نفر در پوششی که شرقی بودن آنها را تداعی کند تصویر می شوند که به نوعی نمادی برای تقدیس مسیح توسط جهان شرق است ولی آیا در گذشته های دور نیز تصویر این سه نفر این گونه بوده است؟
پیش از پاسخ به این سوال شاید مناسب باشد که نخست توضیح کوچکی در رابطه با کلمه به کار رفته برای این سه نفر در انجیل متی یعنی “The Magi” (مجای/ مغ ها) بدهیم که بدلیل نامانوس بودن واژه برای مخاطبان غربی در سالهای اخیرحذف و با عبارات “سه مرد دانا” و یا “سه پادشاه” جایگزین گشته است. این هم ترجمه متن اصلی از انجیل متا باب دوم بند یکم:
چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه رومیان در بیت لحم یهودیه تولد یافت ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیدهایم و برای پرستش او آمدهایم.
و این هم متن اصلی انگلیسی:
:Matthew 2:1-12
After Jesus was born in Bethlehem in Judea, during the time of King Herod, Magi from the east came to Jerusalem and asked, Where is the one who has been born king of the Jews? We saw his star when it rose and have come to worship him
جالب اینجاست که تعداد این مردان در منابع مسیحی ذکر نشده است ولی تقریبا حتی در قدیمی ترین تصاویر موجود ترسیم شده از ملاقات آنها با مسیح آنها سه نفر ترسیم شده اند که امروزه به نامهای کاسپر (Caspar)، ملچیور (melchior) و بالتازار (balthazar) مشهورند. و اما این کلمه “مجای” که در ترجمه های انجیل متی به فارسی “مجوس” ترجمه شده است از کجا ریشه گرفته است؟
در خارج از سرزمین ایران برای نخستین بار به کلمه Magus“ماگوس/مجوس” و جمع آن Magi “مجای” در آثار هرودت تاریخ نگار یونانی بر می خوریم. هرودت 520 سال پیش از میلاد مسیح و شش قرن قبل از نوشته شدن انجیل متی واژه “ماگوس/ مجوس” را با دو معنا به کار می برد نخست آن را به عنوان تیره ای از مردم ماد مطرح می سازد و سپس از مجای (مغ ها) به عنوان طبقه ای مقدس در ایران زمین نام می برد ولی دیگر اشاره ای به قومیت آنها (مادی بودن آنها) نمی کند. (کتاب تواریخ صفحات 101 و 132.)
تقریبا امروز این توافق وجود دارد که این واژه Magi (مجای) صورت جمع (plural) برگردان یونانی کلمه “مغ” پارسی است که بعدها در زبان لاتین نیز همان شکل یونانی خود یعنی ”ماگوس/مجوس” که فرم مفرد مجای است را حفظ کرده و در زبان عربی نیز ماگوس/ مغ، ”مجوس” تلفظ گردیده است. اعراب نخست این واژه را برای طبقه روحانیان زرتشتی در ایران و سپس آن را برای تحقیر و متفاوت دانستن ایرانیان برای همه آنها به کار بردند. فارغ از آن که دانش ورزی و خرد آن چنان با نام مغ “ماگوس” پیوند خورده است که تا حتی دوران رنسانس واژه ماگوس مفهومی مترادف دانشمند، ستاره شناس و حکیم باستانی داشته است که تاثیر آن بر واژه های لاتین مشتق از ماگوس/ مجای Magus/ Magi حتی تا امروز آشکار است.
در اکثر واژه نامه های انگلیسی کلمه ماگی معادل با طبقه ای روحانی در میان ایرانیان معنا شده است. دیکشنری وبستر این گونه ماگی را معنا کرده است:
Magi.1 : a caste of priests, philosophers, and magicians, among the persians; hence, any holy men or sages of the East
به نظر می رسد به صورت تاریخی واژه “مغ/ ماگوس” با یک آیین، خرد و نیروهایی معنوی پیوند خورده است. کلمات زیر در زبان انگلیسی همه از ریشه “مغ= ماگوس” استخراج گردیده اند که خود نشان از نقش اسرارآمیز و نیرومند اسطوره مغ حتی در تمدن غرب دارد:
جادوگر = Magician
جادو= Magic
جذب کننده= Magnet
عالی و باشکوه = Magnificent
بزرگی= Magnitude
بلندمرتبگی ذهن = Magnanimity
به نظر می رسد کلمه “مغ” نخستین بار در متون ایرانی در بند 7 فرگرد 33 یسنا از زبان زرتشت ذکر گردیده باشد که:
“ای مزدا – اي بهتر از همه – در انديشهام راه ياب تا به درك تو نايل شوم، زيرا آرزومندم در پرتو راستی و پاك منشی بتوانم شنوندگان و پيروانی را خارج از انجمن مغان به دست آورم. بشود كه همه ما به وظايف و تكاليف خود درباره خدا و مردمان آشنا و روشن شويم.”
این عبارت و نیایش نه تنها می تواند به قدمت و امکان وجود “مغان” و آیین آنها حتی پیش از آیین زرتشت اشاره داشته باشد بلکه حتی در صورت اشاره به یک قوم خاص (به طور مثال قوم ماد آنگونه که هرودت اشاره دارد) به جای روحانیان نشان می دهد که این واژه حداقل تا زمان ظهور زرتشت و پیش از استفاده این کلمه در یونان در ایران کاربرد داشته است و در نوشتاری آیینی مورد آشاره قرار گرفته است.
گزنفون دیگر تاریخ نگار یونانی که تنها 50 سال پس از هرودت می زیسته و کتاب سایروپدیا (Cyropaedia) یا “کورش نامه” اثر بسیار مشهور او در مدح کورش کبیر است نیز واژه “مجای/مغان” را به عنوان طبقه ای مذهبی که حتی وظیفه تربیت شاهان ایران را به عهده داشته اند ترسیم نموده است.
و اما نگاهی داشته باشیم به نخستین تصاویر “سه ماگی” یا “سه مغ” در هنر مسیحی و ببینیم آیا تصویری که امروزه و در ایام پیش از کریسمس به کودکان به عنوان سه خردمند شرقی و به شکل و لباس سه پادشاه یا مرد عرب نمایش داده می شوند تا چه اندازه با روایت نخستین این افسانه همساز است؟
یکی از نکات مهم در این بازشناسی می تواند پوشش شناخته شده مغان باستانی باشد، به ویژه دانستن یکی از مهمترین شناسه های مغان ایرانی که “کلاه مغان” و یا آنگونه که امروز معروف است کلاه میترایی است.
این کلاه امروز در غرب به عنوان کلاه فریژی “phrygian cap” نیز شناخته می شود و آن را لیبرتی کپ “liberty cap” یا کلاه آزادی نیز می نامند که به دلیل استفاده از این کلاه سرخ رنگ توسط گروهی از آزادی خواهان و هنرمندان در جریان انقلاب فرانسه بود.
در رابطه با پیشینه این کلاه سخن زیاد گفته شده است. ولی شاید یکی از قدیمیترین اسناد تصویری آن در رابطه با سکاهای آریایی تبار باشد. قومی جنگجو که در مقاطع مختلف تاریخ هم با پادشاهان پارس جنگیده و در مقاطعی دیگر هم پیمان با آنان شمشیر زده اند. به تصاویر زیر از پارسه و همچنین کتیبه بیستون در ایران که سکاها به تصویر کشیده شده اند توجه کنید.
در رابطه با دین سکاها این را می دانیم که آنها “خویتوسورو” یا خورشید- جنگاور مهر و “آپی” یا آب ایزد آناهیتا را می پرستیدند و عناصر مشترکی با سایر اقوام آریایی به ویژه مادها داشته اند و همین موضوع و ارتباط تاریخی آنها سبب ایجاد نظریه پردازیهایی در رابطه با نقش آنها در شکل گیری دولت ماد نیز شده است.
مطابق یک باور که در فرهنگ معین نیز بدان اشاره شده است آیین مادها پیش از زرتشت شکلی از آیین مهر/ میتراییسم بوده است و زرتشت از میان قوم ماد برخواست تا دین مغان را اصلاح سازد و بر اثر مخالفت آنها ناچار به هجرت شد که این روایت با روایت هرودت که مغان را طایفه ای از مادها می دانسته و همچنین کلام خود زرتشت در اوستا که خواستار شنیده شدن پیامش خارج از حلقه مغان بوده همسان می نماید.
نگاهی به پوشش سربازان ایرانی در جنگهای ایران و یونان که در آثار سفالی یونانی به تصویر کشیده شده اند نیز نشان از کلاهی با ویژگی های مشابه سکایی دارد. نکته جالب توجه این است که هرودوت نیز در ترسیم پوشش سربازان ایرانی (پارسی) و جایی که شکل لباس آنها را ترسیم می کند پوشش آنان را بر گرفته از پوشش مادها می داند.
جالب این جاست که این کلاه را در اقوام ایرانی تبار شمال یونان ( تراکیه) Thrace که اقوام نزدیک سکاها و در جنگ دوم ایران و یونان متحد ایرانیان بودند نیز می توانیم ببینیم. به ویژه در طبقه روحانی آنان و به طور مشخص در اسطوره اورفیوس Orpheus که یک شفا دهنده و نیمه خداست و موبد بزرگ معبد آپولو (خدای خورشید) است این کلاه قابل مشاهده است. به تصاویر زیر توجه کنید:
همانطور که می بینیم در تمامی این اقوام ایرانی تبار دو وجه مشترک وجود دارد یکی وجود و رواج گسترده این کلاه و دیگری پرستش ایزد خورشید (میترا – آپولو -خویتوسورو). آنچه آشکار است پیوندی میان این کلاه و پرستش ایزد خورشید است.
این کلاه آن اندازه در نزد پیروان آیین مهر (میتراییسم) در شکل متاخر رومی آن شناخته شده است که این کلاه را کلاه میترایی نیز می نامند. تقریبا در غالب قدیمی ترین تصاویر به جا مانده از آیین میتراییسم این کلاه سرخ رنگ بر سر میترا خود نمایی می کند. به تصاویر زیر یافت شده از معبدی مهری در دورا- اوروپوس Dura-Europos در سوریه فعلی که حدود یک قرن قبل از میلاد در منطقه مرزی ایران و روم قرار داشت توجه فرمایید.
ارتباط میان سکاها و مادها و پوشش سکاهای غرب که بعدها بر فرهنگ کلتیک اروپا موثر واقع شدند و همچنین ارتباط مغان با دین پیش از زرتشت ایران موضوعی است بسیار جالب که تحقیقات اندکی بر روی آن صورت پذیرفته است ولی آنچه که شاید ابعاد دیگری از نفود مغان را بر فرهنگ پارسی آشکار می سازد گستردگی استفاده از واژه “مغ” در ادبیات و شعر پارسی و همچنین اشاره به کلاه مغان به عنوان ویژگی آنان دارد.
کلمه کلاه گبری که اشاره به همین کلاه مهری (میترایی) است در شعر پارسی واژه ای شناخته شده است. کلاهی سرخ رنگ و با نوک شکسته. با این بیت از عطار نیشابوری در منطق الطیر شروع کنیم:
هم کلاه گبرگی انداخته ———- هم ز ترسایی دلش پرداخته
یا ابیات بسیار جالبی از حافظ که شناخت حافظ از کلاه سرکج و شکسته مهری “گبرکی” و تعلق خاطر وی به بعد عرفانی آیین مغان را آشکار می سازد:
به باد ده سر و دستار عالمی، یعنی کلاه گوشه به آیین دلبری بشکن
یاد باد آنکه نگارم چو کله بشکستی در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود
نه آنکه طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاهداری و آیین سروری داند
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه به دو جام دگر آشفته شود دستارش
یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست بر سر کلاه بشکن، در بر قبا بگردان
گوشه گیران انتظار جلوه خوش می کنند بر شکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن
و در رابطه با حافظ و مغان چنان ابیات زیاد است که خود نوشتاری دیگر می طلبد ولی تنها به این بیت بسنده می کنم که:
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند پیر ما هرچه کند عین عنایت باشد
مخلص کلام آن که کلاه کج مهری در ادبیات پارسی بسیار مورد اشاره قرار گرفته است و ارتباط آن با آیین مغان و کیش مهر قابل بررسی است.
بار دیگر به یکی از معروفترین تصاویر سه ماگی Magi در کلیسای سن آپولینار Sant’Apollinare شهر راون Ravenna ایتالیا- قرن 6 میلادی نگاهی داشته باشیم. در این تصویر نه تنها کلاه آشکارا دلالت بر منشا ایرانی این مغان دارد بلکه سایر ویژگیهای لباس نیز به ویژه پاپوشی که این سه مغ به پا دارند به طور مشخص ایرانی است و کاملا با تصاویر به جا مانده بر روی کوزه های یونانی از ایرانیان همخوانی دارد.
و اما بررسی تصویر سه مجای “سه مغ” در قدیمیترین آثار هنری از قرون اولیه تولد مسیح پیش از تغییر شکل این تصاویر به صورت سه پادشاه و یا سه مرد که امروزه با پوشش عربی نمایش داده می شوند آنها را به شکل سه مرد با پوشش مغان ترسیم می کند.
یکی از نخستین ترسیم های به جا مانده شناخته شده از قرون ابتدایی مسیحیت مربوط به “قرن دوم تا سوم میلادی” است که به صورت یک تندیس در موزه واتیکان (رم) نگهداری می شود که تصویر آن را در زیر می توانید مشاهده کنید.
هدایای سه ماگی کلیسای Ayacalti قرن سوم میلادی – گرجستان
sarcophagus - تولد مسیح و تقدیم هدایای سه ماگی رم -قرن چهارم میلادی
و همچنین این اثر در همان قرن و رم -ایتالیا:
دیوارخارجی سن لورن- رم – قرن چهارم میلادی
رم- موزه واتیکان – قرن چهارم هجری – ستایش سه ماگی از مسیح:
فلسطین- بیت شان- قرن 6 و 7 میلادی
موزه بریتانیا – اثری یافت شده از بیزانس – روم شرقی – قرن ششم میلادی
دخمه های مارکوس و مارسیلیانوس Marcus and Marcellianus رم- ایتالیا – قرن چهارم میلادی
و اما قدیمیترین تصویر یافت شده تا به امروز مربوط به دخمه های پریسیلا Priscilla در شهر رم و مربوط به کمتر از دوقرن پس از میلاد مسیح است:
همان طور که دیده می شود در تمامی این تصاویر کلاه مهری بر سر این سه مغ وجود داشته است و تنها پس از قرن هفتم میلادی است که اندک اندک این ایده رونق می یابد که آنها می بایست پادشاهانی از نقاط مختلف دنیا باشند که یکی از آسیا و دیگری از افریقا و یکی از غرب به دیدار مسیح آمده اند تا او را گرامی دارند و تصاویر سه مغ پارسی به سه پادشاه و این اواخر با در نظر گرفتن منشا شرقی آنها سه مرد دانا از شرق و اغلب با لباس عربی ترسیم شده اند و البته دشمنی کلیسا با میتراییسم و کلیه نمادهای آن نیز در محو منشا راستین سه مغ بی تاثیر نبوده است.
در منابع تاریخی نیز علاوه بر تصاویر روشن گر فوق و ارتباط معنایی روشن کلمه مجای و مغ به صراحت از پارسی بودن این سه مغ سخن به میان امده که مهمترین این اشارات در نوشته های پرودنتئوس Aurelius Prudentius Clemens شاعر رومی در قرن سوم و چهارم میلادی، کلمنت اسکندریه Clement of Alexandria کشیش و فیلسوف قرن دوم و سوم رومی و جان کریسوستوم John Chrystostom از مهمترین بنیانگزاران کلیسا در قرن 3 و 4 میلادی است که تمامی آنها به وضوح از پارسی بودن سه ماگی سخن گفته اند
( Witnessing the Divine: The Magi in Art and Literature by Robin M. Jensen)
به نظر می رسد داستان مغان ایرانی و مهر کیشی که ستاره تولد مسیح را دیدند و به سفری طولانی مبادرت ورزیدند به مرور زمان و به دلایل بسیار از جمله دشمنی کلیسا با آیین مهر که عناصر مشترک بسیاری داشتند و بسیاری از سنتهای کلیسا از این آیین به عاریت گرفته شد سبب تغییر هویت بازیگران واقعی داستان در تاریخ و سنتهای مسیحی گردید.
مارکوپولو جهانگرد مشهور ونیزی نیز در سفرنامه خود مدعی شده است که آرامگاه این سه مغ ایرانی در نزدیکی ساوه در جنوب تهران واقع است. او می نویسد:
In Persia is the city of Saba, from which the Three Magi set out and in this city they are buried, in three very large and beautiful monuments, side by side. And above them there is a square building, beautifully kept. The bodies are still entire, with hair and beard remaining
“در پارس شهری به نام سبا/ ساوه وجود دارد که سه مغ در کنار یکدیگر در قبرهایی بزرگ با بنای یادبودی زیبا مدفونند. بر بالای قبر آنان بنایی چهارگوش قرار دارد که به خوبی حفظ و نگهداری شده است. بدنهای آنان کاملا سالم حفظ گردیده به گونه ای که ریش و موهای آنان سالم مانده است.”
و البته او تنها کسی نیست که مدعی است مقبره این سه ماگی را مورد شناسایی قرار داده است. امروزه دنیای مسیحیت باور دارد که معبدی که استخوانهای سه ماگی را در خود حفظ کرده است در آلمان و در کلیسای شهر کلن Cologne واقع است. این استخوانها نخست توسط سنت استراگیوس اول Saint Eustorgius I از کنستانتینوپولیس به میلان آورده شد و سپس توسط فردریک بارباروسا Frederick I Barbarossa امپراتور روم به اسقف شهر کلن آلمان پیشکش شد و از آن روز در کلیسای این شهر نگهداری می شود. که در زیر تصویر بنای یادبود این سه مغ ایرانی را در این کلیسا می بینید:
در پایان این نوشتار تنها ذکر این نکته را لازم می دانم که در رابطه با تصاویر یافت شده در قرون اولیه مسیحی و در دخمه هایی که آنها را مهرابه های میترایی می دانند یک نظریه نیز وجود دارد که معتقد است اصولا این تصاویر منشایی مهری دارند و بر تولد میترا و یا پیامبری به نام مهر دلالت می کنند. و برخی داستانهای تولد مسیح در سنتهای مسیحیت اصولا از منابع مهری و میترایی که رقیب مسیحیت در آن دوران بوده اقتباس گردیده است.
ارنست رنان مستشرق با اشاره به این رقابت می نویسد چه بسا اگر مسیحیت در این رقابت پیروز نمی شد نیمی از جهان امروز میتراییست بود. این نظریه در حال حاضر تنها در حد یک نظریه است و طبیعتا مخالفان سرسختی در دنیای مسیحی دارد.
یکی از مهمترین اختلافات بین میترا پژوهان همواره این مسئله بوده است که آیا اصولا ارتباطی بین میتراییسم رومی و آیین مهر در ایران باستان وجود دارد یا خیر و پاسخ دو کنگره بزرگ میتراییسم در 30 سال اخیر به این پاسخ منفی بوده و دلیل آن نیز یافت نشدن نشانه ها و سمبل هایی مشابه در دو سرزمین تا کنون است.
مهمترین مدافع این ارتباط فرانس کومون Franz-Valéry-Marie Cumont از نظریه پردازان نخستین میتراییسم است که معتقد بود میتراییسم رومی منشا ایرانی دارد ولی نظریه او بعدها مخالفینی جدی در آکادمی غرب یافت که اصولا بیشتر متمایل است منشا چنین آیینی را یونانی- رومی بداند به ویژه آن که ارتباط مناقشه آمیز این آیین و مسیحیت بر حساسیت موضوع می افزاید.
آنچه در این جستار مطرح گردید از این رو در پژوهشهای میتراییسم حائز اهمیت می تواند باشد که سه ماگی با کلاه و لباس شناخته شده میترایی پیوندی میان کلمه مغ و میترا پدید می آورد که جالب توجه است و افزون بر آن ادعای پارسی بودن این سه مغ نگاهی دوباره را به ارتباط میتراییسم رومی و آیین مهر ایرانی طلب می کند.
آیدین آرتا
آيدين جان خيلي زيبا برسي كردي?❤️