ویروس کورونا
حقایقی که باید بدانیم و آنچه توان انجام آن را داریم
شرایطی بسیار پیچیده در رابطه با ویروس کورونا پیش روی کشور ماست که در این نوشتار تلاش می کنم در حد امکان بی مقدمه آن را تشریح کنم. تنها ساعتی پیش سازمان بهداشت جهانی با گزارش ایران تعداد مبتلایان رسمی تایید شده ویروس کورونا را در ایران 95 مورد تشخیص و 15 مورد مرگ بر اثر ابتلا اعلام کرد. طبق آمار رسمی تنها 3 نفر بهبود کامل یافته اند ولی ایران تنها کشوری است که هیچ مورد بیماری حادی را تا کنون گزارش نکرده است.
تنها نگاهی به دو کشور که از لحاظ تعداد تشخیص رسمی نزدیک به ایران قرار دارند یعنی سنگاپور (90 مورد) و هنگ کنگ (81 مورد) تفاوتی آشکار را نشان می دهد. در مجموع این دو کشور 13 نفر در شرایط حاد و خطرناک قرار دارند و تنها دو مورد مرگ در هنگ کنگ تایید شده است.
بررسی آماری ابتلا به این بیماری و درصد مرگ و میر آن تا این لحظه نشان می دهد که بالاترین درصد آمار مرگ بر اثر بیماری در چین بوده است (2664 مرگ از 77663 مبتلا و 27627 نفر کالا مداوا شده اند و 9126 نفر در شرایط خطرناک قرار دارند) که درصدی حدود 3.4% مرگ بر اثر بیماری را شامل می شود و حدود 12% بیماری شدید و 36% بهبود کامل یافته اند.
ولی این آمار در چین است که بدون هیچ آمادگی اولیه برای اولین بار با ویروس مواجه شد در شهر ووهان که به نوعی پایتخت حمل و نقل چین شناخته می شود زیرا پکن، شانگهای و هنگ کنگ را به هم متصل می کند و شرکتهای تولیدی ملی و بین المللی بسیاری در سطح جهانی از این چرخه حمل و نقل این شهر استفاده می کردند.
وقتی به آمار مرگ بر اثر این ویروس در خارج از چین نگاه می کنیم با آماری متفاوت روبرو می شویم از 2594 مورد تشخیص داده شده در خارج خاک چین (به جز موارد تشخیص داده شده در ایران) در مجموع 29 مرگ گزارش شده است که تنها 1.1% مرگ بر اثر بیماری رخ داده است و 82 مورد یعنی 3.4% بیماران نیز در شرایط حاد و خطرناک قرار دارند.
پس خارج از ایران در بدترین شرایط یعنی در خاک اصلی چین ما شاهد 3.4% مرگ بر اثر بیماری و 12% بیماری شدید هستیم و در خارج از چین این آمار 1.1% مرگ بر اثر بیماری و 3.4% بیماری شدید گزارش شده است ولی وقتی به آمار ایران نگاه می کنیم از 95 مورد تشیص بیماری 15 مرگ بر اثر بیماری تایید شده است که 15.7% مرگ گزارش شده است و هیچ آماری از موارد شدید در دست نیست.
این درصد مرگ و میر حتی اگر دقیق گزارش شده باشد حدود 14 بار بیشتر از متوسط جهانی در خارج از کشور چین و حدود 4.5 برابر موارد مرگ از آغاز تا کنون در خود کانون بیماری یعنی کشور چین است.
این در حالی است که یک نماینده مجلس از مرگ بیش از 50 نفر در قم خبر داده است و گسترش بیماری به شهرهای مختلف ایران گزارش شده است. داشتن درکی دقیق از وضعیت و شدت بیماری در ایران بسیار دشوار است زیرا تفاوت های آماری وضعیتی مبهم را پدید آورده است که تفسیر آمار را دشوار می سازد. ولی حتی پذیرش آمار رسمی ارائه شده نیز تنها به دو نتیجه ممکن می رسد:
- تعداد موارد موجود ولی تشخیص داده نشده بسیار بیشتر از تعداد تایید شده رسمی هستند که اگر آن را با متوسط جهانی بسنجیم به معنای آن است که حداقل نزدیک به هزار مورد تشخیص داده نشده و در شرایط واقع بینانه هزاران مبتلای تشخیص داده نشده در جامعه وجود دارد که هر یک در فاصله ای کمتر از دومتر با دیگران می توانند منشا انتقال جدید باشند که این به معنای سرعت گسترشی بسیار سریع خواهد بود. هر بار که یک نفر تست می دهد و تست او مثبت می شود ، این سوال بزرگ در برابر ما قرار می گیرد که چند نفر دیگر مثل این یک نفر در خیابانهای شهرها بدون تشخیص قدم می زنند زیرا تعداد ناقلان بیماری با علامتهای نه چندان شدید بسیار بیشتر از موارد تشخیص داده شده است.
- امکانات خدمات درمانی در ایران در فاصله ای بسیار معنادار با متوسط جهانی قرار دارد که این نیز مورد شگفتی نیست زیرا به نظر می رسد که در کنترل آسیبهای ناشی از حوادث مدیریت ما در تمامی حوزه ها نیازمند بازبینی جدی است زیرا به طور مثال تعداد مرگ بر اثر تصادفات رانندگی در انگلستان 3 از صدهزار است و در ایران 28 و این تفاوت ده برابری تلفات در هر حادثه ای به نظر می رسد در همه موارد از سیل و زلزله و تصادف تا بیماری قابل مشاهده است.
یکی از بزرگترین خطرات برای هر جامعه ای در شرایط بحران اطلاعات غلط از سوی مدیران بحران در جامعه است و متاسفانه این اتفاق در ایران تا آن اندازه تکرار شده است که به اعتماد و همبستگی ملی و همکاری مردم و مدیران اجتماعی در مواقع بحران آسیبی جدی وارد ساخته است.
در مورد ویروس کورونا حقیقت تلخ پیش رو این است که احتمال این که ایران خیلی زود با وضعیتی اپیدمیک و کنترل نشده مواجه شود به احتمالی پیش بینی پذیر تبدیل شده است. آنچه هر روز روشن تر می شود این است که احتمالا ما قادر به کنترل این بیماری نخواهیم بود و گسترش بیماری صدها هزار نفر را در ایران مبتلا خواهد کرد.
در چنین شرایطی بسیار مهم است که واقع بینانه به درکی درست از شرایط پیش روی خود برسیم. حقیقت بزرگتر این است که احتمالا نه ایران بلکه جهان نیز در کنترل این بیماری با چالشهای بسیار جدی مواجه خواهد بود.
اگر به تاریخچه ویروسهای خطرناک در سطح جهانی نگاه کنیم یکی از کشنده ترین ویروسهای قرن بیست و یکم ویروس آنفلونزای H5N1 بود که آن را به عنوان ویروس آنفلونزای مرغی می شناسیم. از زمانی که مرگ مشکوک یک پسربچه سه ساله در سال 2003 تحقیقات و شناسایی این ویروس را آغاز کرد تا امروز و در چندین مورد ابتلای جدید این ویروس تنها 445 نفر را کشته است در حالیکه درصد کشندگی این ویروس 60% است.
یعنی احتمال مرگ بر اثر گرفتن این ویروس بیش از زنده ماندن است ولی می بینیم که این ویروس به خوبی مهار شده است زیرا شدت علائم آن و تشخیص سریع موارد جدید و آمادگی بین المللی مانع از گسترش این ویروس می شود. حتی دو خویشاوند نزدیک و بسیار خطرناک ویروس کورونا یعنی سارس و مرس نیز هریک تاکنون کمتر از 1000 نفر مرگ گزارش شده داشته اند که حتی تا این لحظه ویروس کورونا 3 بار از هریک از این دو آمار مرگ و میر بیشتری داشته است.
آنچه ویروس کورونا را بسیار خطرناک می سازد کشندگی بالای این ویروس نیست بلکه ویژگی های منحصر به فرد این ویروس است.
این ویروس بالقوه کشنده است ولی این کشندگی چون ویروسهای قبلی بالا نیست و چیزی تنها در حدود 3-1% است و بسیاری از موارد ابتلا تنها علائمی ضعیف از خود بروز می دهند و این باعث می شود که به راحتی شناسایی نشوند ولی احتمال انتقال ویروس را به دیگران داشته باشند و به همین دلیل این ویروس در سطحی وسیع عدد کلی مرگ و میری بسیار بالاتری خواهد داشت.
از این نظر این ویروس را می توان با آنفلونزا مقایسه کرد. درصد کشندگی آنفلونزا تنها 0.1% است ولی صدها میلیون نفر در سال به آن مبتلا می شوند و در کشور امریکا به تنهایی چیزی حدود چهل هزار نفر در سال بر اثر این بیماری می میرند. حتی اگر تصور کنیم امکانات درمانی ایران به اندازه ایلات متحده است، با توجه به اینکه جمعیت ایران تقریبا یک چهارم امریکاست در خوشبینانه ترین حالت در سال بیش از ده هزار نفر و واقع بینانه بسیار بیش از ده هزار نفر در سال بر اثر آنفلونزا که واکسن آن هم موجود است زندگی خود را از دست می دهند.
آنفلونزا ویروسی نیست که در هیچ جای دنیا بتوان آن را کنترل کامل کرد زیرا کنترل کامل آن غیر ممکن است. در حال حاضر ویروس کورونا در بهترین حالت چیزی در حدود ده برابر از آنفلونزا کشنده تر است (در ایران در حال حاضر این درصد متاسفانه 150 برابر و در چین سی و پنج برابر بوده است). به احتمال زیاد این وضعیت پس از ارائه واکسن در سالهای آینده بهبود خواهد یافت ولی احتمال باقی ماندن آن در سطح آندمیک با شیوع فصلی مانند انفلونزا متصور است و این بدین معناست که احتمالا در سال نخست اگر امکان نابودی کامل ویروس ایجاد نشود تعداد موارد مرگ بر اثر ویروس در سطح جمعیت ایران می تواند تخمینی معادل دهها برابر آنفلونزا داشته باشد که در صورت وقوع می تواند یک جامعه را در صورت آماده نبودن و نداشتن درکی درست از آنچه پیش روست به مرز فروپاشی اجتماعی و روانی برساند.
مشکل بزرگ دیگر پیش رو زوایای هنوز ناشناخته عملکرد این ویروس است. در رابطه با ویروس آنفلونزا ما این را می دانیم که عملکرد آن بیشتر فصلی است و با گذشت فصل سرما معمولا دیگر آن را مشاهده نمی کنیم ولی در رابطه با ویروس کورونا اگرچه این احتمال وجود دارد ولی این امکان نیز هست که روند قربانی گرفتن این ویروس هر دوازده ماه سال تداوم یابد.
تاثیر ویروس کورونا بر اقتصاد جهان موضوع دیگری است که در ایران تاثیری مضاعف می یابد. به طور مثال ارزش واحد پول استرالیا تنها به دلیل تاثیر ویروس کورونا بر چین و مبادلات این دو کشور به پایین ترین سطح خود از سال 1930 رسیده است. با شیوع ویروس کورونا در ایران تنها دریچه درآمدهای ملی ایران یعنی صادرات غیرنفتی نیز با در قرنطینه قرار گرفتن ایران تا حد زیادی بسته خواهد شد و این چالشی مضاعف پیش روی کشور ایجاد خواهد کرد.
پرسش بزرگ همیشه این است که در یک اپیدمی بزرگ چند تخت بیمارستانی آماده برای کمک به بیماران وجود دارد؟ و چه مقدار پوشش مخصوص تیمهای درمانی به شکل تخصصی می توان فراهم کرد؟ حتی در سطح جهانی اینها چالشهایی بزرگ برای کشورهای پیشرفته است .
در موارد قبلی ویروسهای کشنده از سال 2003 به این سو جهان بسیار سریع با اتکا به تجربیات قبلی خود واکنش نشان داد. حتی در مورد اخیر چین با عملکرد سریع خود باعث سریع شناخته شدن ژنوم ویروس کورونا شد و به سرعت یافته های خود را در اختیار همه کشورها برای تحقیق قرار داد، همه کشورها با سرعت، نسبت به محدود سازی اقدام کردند و با این حال این ویروس توانسته به گسترش خود ادامه دهد به شکلی که با ادامه روند فعلی حتی این امکان وجود دارد که در کمتر از دوازده ماه نیمی از جهان به این ویروس مبتلا شوند و احتمالا در سالهای آینده حتی پس از کشف واکسن برای سالها باید آماده شیوع ویروس کورونا به صورت آندمیک در کنار سرماخوردگی وانفلونزا در فصل سرما باشیم.
تمام آنچه تا اینجا نوشتم تلاشی دردناک برای ارائه نگاهی واقع بینانه به شرایط پیش رو بود ولی هدف این نوشته توقف در تمام ترسها و نقاط تاریکی نیست که پیش روی ماست. ما انسانها همیشه برآورد خود از ریسک را نه بر اساس تحلیلی منطقی که بر اساس غرایز و احساسات خود صورت می دهیم.
به طور مثال سقوط هواپیما همیشه فاجعه ای است که بازتاب خبری بسیار می یابد و عواطف بسیاری از ما را به دلیل آمار مطلق مرگ بر می انگیزد ولی احتمال وقوع آن بسیار بسیار اندک است. هزاران هزار پرواز در روز در سرتا سر جهان تنها انگشت شمار حوادث هوایی را در سال در پی دارند و با همه اینها ارزیابی ما از پرواز نه بر اساس احتمالات بلکه براساس عواطفی است که در اثر اخبار و تصاویر سقوطهای پیشین در ما ایجاد شده است.
شرایط حال حاضر گزارش اخبار ویروس کورونا در جهان درست مانند این است که در هر روز خبر دهها سقوط مرگبار هواپیما را بشنویم و هر روز احتمال این را داشته باشیم که ما را به یک سفر هوایی بفرستند. بخشی از هراس عمیق ما از ویروس کورونا مشترک با تمام مردم دنیاست و این ارزیابی ناخودآگاه ریسک خطر، بخشی از این هراس جمعی است.
حقیقت این است که مهم نیست کجای دنیا باشیم. چیزهای زیادی در رابطه با ویروس کورونا وجود دارد که هنوز نمی دانیم. درصد دقیق مرگ و میر این ویروس در دراز مدت ، احتمال ابتلای مجدد، جهش احتمالی ویروس، میزان پیشرفت در تولید واکسن برای این ویروس هنوز روشن نیست. ما به طور مثال در رابطه با انفلونزا یا آنرا گرفته ایم و نجات پیدا کرده ایم (و گاهی بارها در طول زندگی به آن مبتلا شده ایم) و یا دیگران را دیده ایم که به این ویروس مبتلا شده اند و نجات یافته اند. ما در مجموع با ریسکهای کنترل شده و آشنا به مراتب بهتر کنار می آییم و این در مورد تمام انسانها هرجا که باشند وجود دارد زیرا ریسکهای کنترل نشده ما را در آشوب مطلق قرار می دهند و ریسکهای کنترل شده به ما امکان می دهند که در مرز نظم و آشوب بایستیم.
نکته دیگر این است که بخشی از ذهن ما به گونه ای عمل می کند که همیشه از آنچه ناشناخته است بیش از شناخته وحشت داریم و به همین دلیل بیشتر بر آن تمرکز می کنیم و ریسکها و خطرات آن را پررنگ تر می بینیم. در حال حاضر تمام تمرکز جهانی بر ویروس کورونا قرار دارد زیرا ناگهان از ناشناخته ظهور کرده است و خطری نوظهور است ولی گذشت زمان و شناخت بیشتر آن این تمرکز را کاهش خواهد داد و ما یادخواهیم گرفت که چگونه با خظرات و ریسکهای این بیماری کنار بیاییم همانگونه که برای هزاره ها چنین کرده ایم.
پذیرش خطرها و رنجها همیشه نخستین گام بزرگ در غلبه بر آنهاست و این خطر بزرگ نوظهور نیز جدای از این قانون کلی نیست. حتی اگر تمام انچه در بالا نگاشته شده به تحقق بپیوندد معنای آن این است که ما باید خود را برای زیستن در کنار ویروسی که آمده است در کنار ما چون آنفلونزا بماند آماده کنیم با این تفاوت که در سطح فردی اگر پیشتر یک دهم درصد امکان داشت که مغلوب ویروس آنفلونزا شویم این بار احتمال دارد که یک تا سه درصد مغلوب این ویروس جدید (کورونا) شویم ولی امکان پیروزی تک تک ما همچنان بیش از 97 درصد است اگرچه با گذشت سن و بیماریهای مزمن این احتمال کمتر می شود ولی حتی در وضعیت فعلی احتمال بهبود از این بیماری حتی در سن بالای هشتاد سال بیش از هشتاد و پنج درصد است.
آنچه ما را از لحاظ روانی از پا می اندازد تمرکز بر آن امکان اندک در سطح فردی است که در سطحی اجتماعی و جهانی هر روز با نام مرگ گزارش می شود و این امکان وجود دارد که به زودی این عددها را بسیار بزرگتر و مهیب تر ببینیم. این بدان معنی نیست که صدها هزار مرگ احتمالی پیش رو بی اهمیت است و یا به من و شما مربوط نیست بلکه به این معناست که در سطح فردی آنکه امکان پیروزیش بیش از 97 درصد است با امید و اراده بر می خیزد تا در سطح اجتماعی نیز بر آنچه حیات اجتماعی را تهدید می کند پیروز شود.
چنین لحظاتی برای همه ما آزمونی بزرگ است. گاهی تمرکز ما تنها بردن در یک بازی است ولی در عرصه بازیهای زندگی هوشمندانه ترین عملکرد تمرکز بر روشی است که در طولانی مدت ما را در بازیهای بیشتری به پیروزی می رساند.
هیچ چیز چون ایستادن در کنار راستی و درستی، یک جامعه را در طولانی مدت در مسیر پیروزی قرار نمی دهد. راستی به ما این امکان را می دهد که درک درستی از شرایط داشته باشیم و امکانات خود را به شیوه ای موثر بسیج کنیم. شاید مدیران اجتماعی تصور کنند که چیزی به نام دروغ مصلحت آمیز وجود دارد و حقایقی که باید آنها را پنهان داشت ولی تاریخ بارها و بارها این را نشان داده است که این روش تنها به فاجعه منتهی می شود.
حقیقت را همیشه با زبان راستی گفتن یعنی در برابر مردم خود ایستادن و گفتن از عمق بحرانی که پیش روی ماست و در همان حال به آنها این اطمینان را دادن که در کنار هم می توانیم بر این بحران غلبه کنیم.
دروغ و مسئولیت ناپذیری در آستانه بحرانهای جدید همان چیزی است که بذر بزرگترین فاجعه ها را در خود حمل می کند. چنین عملکردی است که طوفان نوح را در پی خواهد داشت زیرا آشوب را از مرز کنترل اجتماعی خارج خواهد کرد و شیرازه همبستگی اجتماعی را از هم خواهد پاشید.
حقیقت این است که به احتمال زیاد بیشتر ما در ماههای آینده به این ویروس مبتلا خواهیم شد و جز معدودی نجات خواهیم یافت. اتفاقات تلخی پیش روی ما خواهد بود که حتی تصور ان پیش از وقوع دشوار خواهد بود ولی ما باید در کنار هم و آماده به این طوفان گام بگذاریم.
در روزهای گذشته شبکه های اجتماعی مملو از حملات ما به یکدیگر بوده است. از حمله به دکتر و پرستار تا به کسی که بیمار است و حتی بر اثر بیماری جان سپرده است. چندین بیمارستان مورد هجوم قرار گرفته اند و دستورالعملهای خود ساخته پیشگیری از بیماری همه جا یافت می شود.
ممکن است ایرادهای بسیاری در جای جای جامعه ما وجود داشته باشد ولی در چنین لحظه ای راه مقابله با این کاستی ها و ضعفها، نابود ساختن تنها ساختارهای باقی مانده اجتماعی نیست. نیرویی که ما به یکدیگر در این مبارزه می بخشیم به ما امکان غلبه بر تهدید پیش رو را خواهد بخشید.
بخش بزرگی از ساختار اداری کشور کسی جز من و شما نیست. من هم چون بسیاری از شما این آرزو را داشتم که بر مدیریت ایران ما خرد و دوراندیشی یبشتری حاکم بود ولی گزینه ای نیز جز آغاز ایجاد این خرد و دوراندیشی از فرد فرد من و شما نمی بینم. گسترش اضطراب اجتماعی با اخبار نادرست با هر انگیزه ای و یا خود را از دیگران و سرنوشت آنها جدا دیدن در چنین شرایطی و حمله به یکدیگر نه خرد است و نه دور اندیشی و همین است که از ما آغاز می شود و در سطحی بزرگتر در اداره جامعه نیز خود را به شکل بحرانی کامل در مدیریت نمایش می دهد.
در این لحظه هیچ یک از ما راهی برای خروج از این بحران نمی شناسیم. حادثه ای مهیب در سطح اجتماعی به ما گام به گام نزدیک تر می شود. هیچ نوشته ای نمی تواند هیچ جا دستورالعملی اجرایی برای خروج از شرایط پیچیده حاضر به ما ارائه کند ولی قانونی کلی وجود دارد با این مفهوم که : " هرگاه شرایط پیچیده و سرشار از آشوب و خطر است پرسیدن این سوال که ما در این لحظه چه باید کنیم؟ پرسشی غلط است زیرا پرسش درست در چنین لحظه ای این است که در این لحظه چه کاری است که ما مشغول انجام آنیم و در قلب خود می دانیم که نادرست است و به انجام آن ادامه می دهیم؟ آن را باید پیدا کنیم و متوقف کنیم. زیرا در شرایط پیچیده هرگامی که به سوی پیچیدگی و آشوب بیشتر بر نمی داریم گامی به سوی راه حل بحران است"
در سطح فردی سوالی که هر یک از ما باید به آن پاسخ دهیم این است که چه کاری را در این شرایط انجام می دهیم که خود در قلب خود می دانیم اشتباه و نادرست است و کمکی به گشودن گره ای از بحران اجتماعی نمی کند باید آن را متوقف کنیم. اگر همه ما چنین کنیم راستی، خود راه خروج را به ما نشان خواهد داد.
آیدین آرتا
فوریه 2020