وقتی که بدی و ناراستی و بی عدالتی جلوی چشمان ما اتفاق می افتد چه می کنیم؟ وقتی در محل کار، رئیس ما با همکارمان رفتاری تحقیر آمیز دارد و یا ظلمی به او روا می دارد واکنش ما چیست؟
ممکن است سکوت کنیم تا موقعیتمان به خطر نیفتد و برخوردی مشابه با ما رخ ندهد ولی حقیقت این است که:
"با هر بار سکوت ما، این رییس اندکی جسورتر و قدرتمندتر می شود و ما اندکی ترسوتر و سربزیرتر و ضعیف تر و ناراستی و بی عدالتی اندکی نیرومندتر در جهانی که در آن زندگی می کنیم"
با هر بار سکوت، در قلب خود حس حقارت بیشتری می کنیم، اندکی خمیده تر می شویم و احترام کمتری برای خود قائل خواهیم شد.
با هر بار سکوت ما، تاریکی یک گام بیشتر بر جهان حکمفرما می شود و ناراستی و دروغ و ترس به فرهنگ غالب خانه ما، محل کار ما و جامعه ما بدل می شود.
هر بار سکوت، امکان سکوت بعدی ما را افزایش می دهد. هر بی تفاوتی، ما را بی تفاوت تر می کند و هر بار خمیدگی، ما را بیشتر به شبحی تاریک از خود نزدیک می کند که بیشتر شبیه سایه هایی است که با سیاهی همرنگ گشته اند.
بسیاری اوقات ما وانمود می کنیم که پذیرفته و باور کرده ایم چیزی را که در قلب خود می دانیم دروغ است ... و با این دروغ گفتن به خود اندک اندک توان ما برای تشخیص راست از دروغ از میان می رود و نه در درون خود و نه در جهان بیرون توان تشخیص راستی از دروغ را نخواهیم داشت.
هر بار سکوت ما در برابر ساده ترین ناراستی هایی که هر روز زندگی خود می بینیم و از آنها با بی تفاوتی می گذریم، ما را به نقطه ای می رساند که سرانجام آنچه در نظر غیرطبیعی خواهد نمود راستی خواهد بود و نه دروغ!
احترام ما به خود کاهش می یابد و خمودگی و فسردگی ما را ضعیف خواهد کرد و از بیزاری از دروغ به تمسخر راستی خواهیم رسید.
عکس بالا تصویری از آگوست لندمسر August Landmesser مردی است که سالها پس از مرگش به نمادی بدل شد از انسانهایی که حاضر نیستند خود را به تاریکی، و راستی را به دروغ تسلیم کنند.
این تصویر را می توان نماد شجاعت و مبارزه دانست ولی حقیقت این است که تنها کاری که او می کند سر باز زدن از تسلیم خود به دروغی است که در قلب خود می داند دروغ است.
می توان این جمله الکساندر سولژنتسین را روح حاکم بر این تصویر دانست که:
"نخستین گام یک انسان شجاع تسلیم نشدن به دروغ جامعه خود است."
آیدین آرتا
بینش تانترا، زیستن بدون محکوم ساختن زندگی -بخش دوم / آوازهای ساراها
بینش تانترا، زیستن بدون محکوم ساختن زندگی - بخش اول