بینش تانترا، زیستن بدون محکوم ساختن زندگی – بخش اول


 

بینش تانترا، زیستن بدون محکوم ساختن زندگی (بخش اول)

کتابهای بسیاری در رابطه با تانترا نوشته شده است و این واژه به ویژه در آیینهای بودیسم و هندوییسم به شکلهای متفاوتی تعبیر شده است. هدف من در این نوشته نه بازخوانی این روایتها از این واژه بلکه استفاده از این واژه برای بیان درک شخصی من از مفهومی بسیار زیبا و عمیق است که در بطن این واژه چون سنتی عرفانی نهفته است.

به بیان دیگر آنچه در ادامه من با عنوان بینش تانترا بیان می کنم لزوما ارتباطی با آنچه ممکن است شما از تانترا در جاهای دیگر خوانده و شنیده باشید نداشته باشد زیرا تامل شخصی من بر این بینش کهن بیشتر با هدف استفاده از این ظرف برای بیان مفهومی است که برای شخص من به بهترین شکل با این بینش معنا می یابد و بیان می شود.

واژه تانترا به معنای روش Method است و همچنین به چم گسترش یافتن Expansion نیز به کار رفته است. شاید بتوان حتی هر دو معنا را صحیح دانست و گفت که بینش تنترا را می توان روشی برای گسترش روح انسانی دانست. تانترا یک فلسفه نیست و به همین دلیل با سوالاتی مثل اینکه حقیقت چیست و یا چرایی حیات انسان کاری ندارد.

هدف تانترا چیستی ها و چرایی ها نیست بلکه به سادگی بر چگونگی متمرکز است و روش رسیدن را می جوید. بر اینکه چگونه و از کدامین راه می توان وجود خود را توسعه و تعالی بخشید.

روایتی در ذن هست که می گوید اگر بودا را در مراقبه خود دیدی بی درنگ او را از میان بردار زیرا هدف و آرمان تو نه ملاقات بودا بلکه رسیدن و دیدار با خویشتن است. هدف رسیدن به بودا نیست بلکه رسیدن به خویشتن خویش است و تانترا روشی است برای پیمودن این راه به سوی خویشتن متعالی شخصی.

در این مسیر تانترا آنگونه که من آن را دریافته ام نه یک دین است، نه یک فلسفه و نه یک نظام نظری. بسیاری از پیروان تانترا برای صدها سال به سادگی تنها یک دست پیراهن آبی بر تن می کردند تا به یاد انسان بیاورند که جهان درونی او به گستردگی آسمانهاست و تنها پوشش حقیقی او نیز همین آسمان بی کران است.

بینش تانترا بر این اصل متمرکز است که سپهر وجودی انسان می تواند تا گستره سپهر بی کران هستی گسترش یابد و برای دستیابی بر این گسترش باید آنگونه زیست که از روحی به بزرگی چنین سپهری انتظار می رود و از این روست که بینش و روش تانترا بر سه اصل بنیادین استوار است: پذیرش، عشق و پرهیز از محکوم ساختن.

بینش تانترا به کسی که آن را بر می گزیند راهی برای زیستن را پیشنهاد می دهد که با باور این بینش راه را به سوی حقیقتی بالاتر در زندگی می گشاید. این راه پیش از هر چیز بر پرهیز از محکوم ساختن و نهایی ساختن قضاوت متمرکز است. در جهانی که محکوم ساختن سنت دیرینه جوامع انسانی بوده است و به صورت پیوسته همه چیز از جسم انسانی تا فردیت مستقل او و یا حتی شادمانی توسط سنتهای اجتماعی و آیینهای بسیاری پیوسته محکوم شده است، تانترا بر پذیرش و نه محکوم ساختن متمرکز است و از این رو راه رسیدن را زیستن زندگی با عشق، شادمانی و آرامش حاصل از پذیرش می بیند و گشوده نگاه داشتن قلب خود در جهانی که زیستن با ترس و قلبی بسته به روی خویشتن، دیگران و زندگی فراگیرترین روش زیستن است.

تانترا از کسانی که این بینش را بر می گزینند می خواهد که با قلبی گشوده به سیاهیهای جهان و آنانکه به این تاریکی آلوده گشته و حتی مغلوب آن شده اند نزدیک گردند و از این رو تانترا اگرچه دوسوی تاریک و روشن جهان را می بیند و نسبت به آن بی تفاوت باقی نمی ماند ولی با بیکرانه ساختن ساحت عشق ، تاریکی را بودنی می داند که هنوز نور بر آن نتابیده است و بدی را بذری می بیند که در خود بسته و از عشق گسسته است ولی همچنان می تواند گشوده شود و بذر درخت روشنایی گردد.

بینش تانترا از آنکه این بینش را برمی گزیند این را می خواهد که وجود خود را به سوی دوگانگی جهان بگشاید و به آن با عشق و بدون محکوم ساختن نزدیک شود و از این رو در این بینش برای عشق به وجود روحانی انسان ، نیازی به محکوم ساختن جسم انسان و جهان مادی نیست و برای بی تفاوت نماندن در برابر تاریکی و جهل جهان نیازی به سقوط در تاریکی خشم و خشونت نیست.

آنکه چنین بینشی را بر می گزیند در پی غلبه بر دیگران و جهان نیست، در پی گسترش عشق در جهان است و نه گسترش کنترل و قدرت اگوسنتریک و منیت شخصی و از همین رو در دورترین فاصله با خشم و خشونت و تمایل به غلبه و قدرت می ایستد. نگاهی که یادآور این عبارت درخشان از کارل یونگ است که آنجا که عشق هست تمایلی به قدرت و غلبه نیست و آنجا که تمایل به قدرت هست عشقی یافت نخواهد شد.

تانترا انقلابی درونی است که با انتخاب عشق از ذهن و منطق حسابگر و پرترس او می گذرد و با گشودن قلب به روی جهان ، فضایی خالی پدید می آورد برای پذیرش حقیقت بی کرانه و بی زمانی که در ظرف محدود "ذهن" نمی گنجد و تنها با "قلب" گشوده می توان پذیرای آن گردید.

  تانترا به ما می گوید پیوسته به سوی عشق و پذیرش گشوده بمان ، چه آنگاه که به خود نزدیک میشوی و چه به دیگران و یا پدیده های جهان و رویدادهای زندگی. خود را نظاره کن و ببین کدامین بخش از وجود تو محکوم ساختن را می جوید و تو را به سوی ترس و خشم می گشاید و با این نظاره کردن دائمی اجازه نده این بخش از وجودت به حاکم مستبد جهان درونی تو بدل گردد.   

تانترا به ما این امکان را می دهد که خویشتن، دیگران و جهان را با قلبی گشوده و بدون محکوم ساختن بپذیریم و با عشق به درک آن گشوده بمانیم.  به خود اجازه دهیم که بیشتر احساس کنیم و باشدت و عمق بیشتری زندگی کنیم و از مسیر گسترش قلب خود ، روح خود را توسعه بخشیم. 

با انتخاب چنین راهی به باور من تانترا روشی برای زیستن است که در بیان خود نه یک دین است و نه یک آیین و نظام فلسفی ، و از همین رو شاید بتواند روشی برای زیستن با هر نظام عقیدتی و فلسفی باشد و یا شاید بتوان قرائتی تانتریک را در هر نظامی از اندیشه که خود را به سوی شفقت و عشق نبسته باشد یافت.

حقیقت این است که یک بودایی، یهودی و یا مسیحی و یا باورمند به هر نظام عقیدتی و فلسفی خشمگین و گشوده به خشونت در بنیاد خود یک چیزند: انسانی که انتخاب کرده است وجود خود را بر عشق و شفقت بسته نگاه دارد و در عمل چگونگی زیستن و بودن آنان از یک سرباز نازی، شکنجه گر زندان گوانتانامو، و یا جنگجوی داعش تفاوتی بنیادین با یکدیگر ندارد زیرا حقیقت آشکار زیستن انسانی این است که ما یا با شفقت، عشق و پذیرش (زیستن تانتریک) زندگی می کنیم و یا تهی از چنین ویژگیهایی زیستن با بیزاری، ترس، قضاوت و محکوم ساختن را بر می گزینیم. 

تانترا بر یگانگی با جهان، آزادی و شفقت استوار است و بر این باور است که چنین ویژگیهایی چیزی نیست جز حقیقت آنچه که انسان تحقق یافته نامیده می شود و به همین دلیل اگر چنین زیستنی را انتخاب کنیم ، در حقیقت با عملی ساختن چنین بینشی هر روز بیشتر به خویشتن حقیقی خویش نزدیک می شویم زیرا تانترا راهی است به سوی خویشتنی که بزرگتر از ماست و به همین دلیل باید هر روز برای در آغوش کشیدنش خود نیز بزرگتر و گشوده تر و گسترده تر گردیم.

در بخش دوم این نوشته که در چند روز آینده خواهم نگاشت داستان زیبا و پررمز و شگفت انگیز چگونگی سروده شدن ساراها Saraha (به معنای آنکه تیر را از کمان رها کرده است) که در برگیرنده بینش تانتراست را بازخواهم گفت . داستان چگونگی تولد و پیدایش بینش تانترا به عنوان بینشی عرفانی از بطن سنتهای ودایی و بودایی که خود به راهی مستقل در نگرش بودایی فلات تبت بدل گشت. حتی بیان خرد تانترا در قالب آوازهای ساراها و به زبان شعر خود در هماهنگی عمیق با آن نگرشی است که این بینش در جستجوی آن است زیرا زبان منطق و فلسفه مردانه، در جستجوی غلبه بر معنا و توضیح دهنده است و زبان شعر سرشار از روحی زنانه ، در جستجوی درک و پذیرش معنا است و تانترا راه درک، پذیرش و گشودگی بر جهان با گسترش آنیمای روح انسانی است.  

آیدین آرتا

آگوست 2019

0 0 votes
Article Rating

اشتراک
Notify of
guest

1 Comment
قدیمترین
جدیدترین بیشترین امتیاز
Inline Feedbacks
View all comments
Shamsi
Shamsi
2 years ago

روح جستجوگر م امروز ببینش تانترا را از کانال شما دریافت کرد
با توضیحاتی بسیار عمیق ولی روان
بسیار عالی



0
Would love your thoughts, please comment.x