راهی که مثبت اندیشی نیست


در سالهای اخیر بازار انواع کتابهای روانشناسی با تمرکز بر مثبت اندیشی و عرفانهایی که با چند جلسه و مدیتیشن روزانه و گیاهخواری انسانها را به روشن بینی می رسانند همیشه داغ بوده است.

گرچه قصد انکار ارزش نسبی هیچ یک از این ها را ندارم ولی مایلم چیزی را که در گذر سالها تا مغز استخوان حس کرده ام با شما شریک شوم و آن این است که راه روشن بینی از کلاسهای یوگا و ذن گروهی و آشرام خانگی و کتابهای مثبت اندیشی Positive Thinking و روانشناسی نوین New age Psychology  نمی گذرد. تنها چیزی که می تواند ما انسانها را متحول کند "دانش عمیق" است و کسب این دانش تنها با ورود و گذشتن از تاریک ترین دخمه هایی که در روح خود داریم میسر است.

چیزی که روانشناسی یونگ را از موج نوین روانشناسی و یا همان New Age Psychology متکی بر مثبت اندیشی جدا می کند این باور کلیدی در اندیشه های اوست که : " هیچ کس با اندیشیدن به روشنایی به روشن بینی نخواهد رسید بلکه این طریقتی است که تنها با آگاهی از تاریکی  و گذشتن از آن طی خواهد شد."

حتی واژه "بودا" خود به معنای کسی است که ازمیان همه شبح هایی که واقعی به نظر می رسند گذشته است و سپس حقیقت را ملاقات کرده است و از همین روست که بینشش از همه این موانع نفوذ و عبور می کند.

می دانیم که در داستان سیذارتا (بودا) او شاهزاده ای است که پدرش او را برای دور نگاه داشتن از تاریکی های جهان در قصر بزرگی نگاه داشته است که در آن همیشه جوانی، موسیقی و شادی حکم فرماست تا سرانجام روزی سیذارتا از این قصر بیرون می رود و دیدن رنج، مرگ و تاریکی جهان است که او را در مسیر راه بودا شدن و بیداری قرار می دهد.

بودا در سفر آگاهی خود ابتدا با حقیقت رنج و مرگ مواجه می شود و سپس با کاما Kama و یا تجسم زمینی ترین خواسته های انسانی مواجه می شود و از آنها می گذرد. سپس با مارا Mara و یا تجسم ترس مواجه می شود و از آن هم عبور می کند و سرانجام با وسوسه نهایی خود مواجه می شود که تسلیم شدن به وظیفه اخلاقی در برابر دیگران پیش از به آگاهی رسیدن است که به آن هم تسلیم نمی شود.

اگر مثبت اندیشی راه بیداری و روشن بینی بود، سیذارتا در همان قصر پدر که چیزی جز مثبت های جهان در آن وجود نداشت به بیداری می رسید و بودا می شد و فراتر از آن نخستین سخنرانی خود را پس از به بیداری رسیدن برای مردمش به عنوان نخستین اصل حکمت با این عبارت شروع نمی کرد که : "زندگی سراسر رنج است!" 

یونگ معتقد بود که اگر به عمق تاریکی روح فردی و جمعی خود سفر نکنیم و آن را به آگاهی نیاوریم، این تاریکی که در ناخودآگاه ما ریشه دارد بی آن که از آن آگاه باشیم کنترل زندگی ما را در دست می گیرد و ما نام او را "سرنوشت" می گذاریم.

نیچه زمانی نوشت: "من هرگز به انسانی اعتماد نمی کنم که نداند و باور نکند که قاتلی در درون خود دارد!" او همچنین در کتاب چنین گفت زرتشت خود از ما می پرسد که آیا می توانید پلیدی و نیکی را در درون خود ببینید و اراده خود را بر اخلاق خود حاکم سازید؟ و باز در همین کتاب از بیان زرتشت به ما می گوید: " در خروج از عمیق ترین چاههاست که بالاترینها بلندیها قد برخواهد افراشت!" و این سخن یونگ نیز بازتاب همین سخن زرتشت نیچه است که: " هیچ درختی سر از بهشت بر نخواهد آورد مگر آنکه ریشه های آن به عمق دوزخ رسیده باشند."

آن چه پس از گذشت سالها با همه قلب خود احساس کرده ام و با شما صادقانه در میان می گذارم این حقیقت ناخوشایند برای طبع آسان طلب ما انسانهاست که ورود به راه "یک نفر بودن" و نه حتی روشن بینی ، نیاز به اراده ای خالصانه برای یادگیرنده ماندن برای همه عمر دارد.

فرا گرفتن دانشی عمیق که بتواند ما را از آن که هستیم به آن که می توانیم باشیم متحول سازد،خود نیاز به بزرگ شدن و بلوغ ذهنی دارد که ما اغلب تا پایان عمر خود نمی توانیم این بلوغ و فرایند فردیت را کامل کنیم. 

گام نخست گذار از ناآگاهی و ذهنی کودکانه نیز چیزی جز راه خروج بودا از قصر خوش رنگ خود  و همچنین پذیرش نخستین اصل حکمت او نیست که "زندگی سراسر رنج است" و برای پذیرش این اصل در قلب خود باید بتوانیم که یکبار و برای همیشه تنهایی و رنجمان را با شهامت و روی گشاده بپذیریم و بار مسئولیت همه تاریکی درون خویش و جهان را متواضعانه بر دوش بگذاریم و از تپه های سخت و دشوار معرفت صعود کنیم.

نه خودت را آنگونه که هستی ستایش کن و نه برای خود جشن بگیر و نه حتی خود را آنگونه که هستی بپذیر! ولی همیشه به خود عشق بورز و به خود احترام بگذار ولی این "خود" خویشتن خویش تو و آن وجود متعالی است که در درون هر یک از ما وجود دارد. در پس همه تاریکی های درون نوری هست جاودانه و ازلی که هدف گذشتن از تاریکی رسیدن به اوست. او همان خودی است که به روشن بینی رسیده است چون بودا و خورشید در مرکز ماندالا!

آیدین آرتا

4.5 2 votes
Article Rating

اشتراک
Notify of
guest

0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments


0
Would love your thoughts, please comment.x